Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «جام جم آنلاین»
2024-04-27@19:58:45 GMT

فراری

تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۷۰۳۶۵۰

فراری

  سرگرد محمدی مامور رسیدگی به پرونده شد. گندم از صحبت‌های سرگرد متوجه شد که تنها بازمانده آن حادثه است و بقیه مسافران کشته شده‌اند؛ از‌جمله سربازی که به او در ترمینال تنه زد یا مادر و دختربچه‌ای که با او همسفر بودند و پیرمردی که از آسایشگاه فرار کرده بود تا دختر و نوه‌هایش را ببیند و گندم برای سوار شدن به اتوبوس به او کمک کرده بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

سرگرد برای پیگیری تحقیقات، سؤالاتی را از گندم پرسید اما چون حال او خیلی خوب نبود، دکتر اجازه بازپرسی بیشتر به سرگرد را نداد.

ادامه داستان...

سرگرد به سمت ایستگاه پرستاری رفت و سراغ همراه یا خانواده گندم را گرفت. متوجه شد گندم همراه و خانواده‌ای ندارد. او در اظهاراتش به مسئولان بیمارستان گفته بود که خانواده‌اش در زلزله چند سال قبل کشته شده بودند و در تهران تنها زندگی می‌کرد و حسابدار یک شرکت بود. سرگرد با اطلاعاتی که به‌دست آورده بود، از بیمارستان خارج شد.گندم روی تخت خوابیده و از پنجره به بیرون نگاه کرد. خیابان شلوغ بود و ماشین‌ها در حال رفت‌و‌آمد بودند. پنجره بسته بود و او صدای بوق ماشین‌ها را نمی‌شنید اما می‌توانست هیاهوی شهر را به خوبی حس کند. پیاده‌رو هم شلوغ بود و همه در تکاپو بودند. دختران جوانی را دید که با خوشحالی با هم حرف می‌زدند و عبور می‌کردند. مرد و زن جوانی را دید که دست در دست هم قدم می‌زدند. کودکی را در آغوش مادرش دید که خوابیده بود. انگار بیرون از بیمارستان زندگی جریان داشت. آه از نهاد گندم بلند شد و آرزو کرد هر‌چه زودتر از روی تخت بیمارستان بلند شود و بتواند راه برود و او هم به زندگی‌اش ادامه بدهد. اشکی از گوشه چشمش غلتید و روی گونه‌اش ریخت اما دست‌هایش بسته بود و نمی‌توانست اشکش را پاک کند.در این میان سرگرد همچنان پیگیر پرونده بود. به همین علت وارد آسایشگاه سالمندان شد تا درباره پیرمردی که فرار کرده بود تحقیق کند. با مدیر بخش و پرستارها صحبت کرد. متوجه شد داماد پیرمرد اجازه ملاقات همسرش را با پیرمرد نداده است.چیز خاصی دستگیرش نشد. سرگرد یکی از همکارانش سروان رحمتی را به منزل خانواده احمدی فرستاد؛همان زوجی که تازه ازسفرحج برگشته بودندو قصد سفر به خانه وشهر خودشان را داشتند ولی درآن‌حادثه کشته شدند اما درگفت‌و‌گو با دختروپسرشان چیزمشکوکی پیدا نکرد.
سرگرد و همکارش هر دو به اداره بازگشتند. سرگرد در حال کار با لپ‌تاپ بود که همکارش رحمتی در زد و وارد شد.
سرگرد پرسید: چه خبر؟
سروان رحمتی گفت: هیچی قربان. شما چطور؟
سرگرد دست از کار کشید و برای خودش و رحمتی از چای‌ساز گوشه اتاقش چای ریخت و مقابل هم نشستند. 
سروان نگاهی به میز کرد، دنبال قندان گشت و گفت: قربان شما هنوز قند نمی‌خورین؟
سرگرد لبخندی زد و گفت: نه. 
بعد بلند شد و از داخل کمدش برای رحمتی نقل آورد و هر دو چای‌شان را نوشیدند.
سرگرد که حسابی ذهنش درگیر پرونده بود به گوشه‌ای خیره شده و فکر می‌کرد.
رحمتی گفت: به‌نظرتون اون خانوم که توی بیمارستانه راستش‌ رو گفته؟
سرگرد گفت: منظورت گندم سرمدیه؟ آره اما حس می‌کنم همه‌چیز رو نگفته. راستی فهمیدی اون مرد ناشناس توی اتوبوس با ساک کی بود که وسط راه پیاده شد؟
رحمتی گفت: نه متاسفانه. پرس‌و‌جو کردم. کارت شناسایی همراه نداشته، بلیت رو چند برابر خریده.
سرگرد گفت: طبق گزارش، ساک زیر صندلی همین مرد ناشناس بوده. بمب رو کار گذاشته و خودش به بهانه‌ای از اتوبوس پیاده شده  اما هدفش کی بوده؟ اینو باید بفهمیم.
سرگرد از روی صندلی‌اش بلند شد و در اتاق قدم زد و فکر کرد.
رحمتی گفت: اون زن و دختربچه‌اش چی؟ شاید برای رد‌گم کنی بوده که جدا جدا سوار اتوبوس شدند.
سرگرد گفت: ممکنه. راستی رحمتی لیست مسافرها و راننده رو داری؟
رحمتی گفت: روی میزمه. الان می‌رم میارم.
رحمتی به اتاقش رفت و لیست و اطلاعات مسافرها رو برای سرگرد آورد. او هم و با دقت به آن نگاه کرد و گفت: باید با خانواده تک‌تک مسافرها حرف بزنیم. 
رحمتی گفت: بله همین الان طبق لیست میرم بهشون سر می‌زنم.
رحمتی سراغ آدرس‌ها و سرگرد به بیمارستان و سراغ گندم رفت. گندم در حال خوردن غذا بود. پرستار به او سوپ می‌داد که سرگرد وارد اتاق شد.
گندم با دیدن سرگرد دست از غذا کشید. پرستار دور دهان گندم را با دستمال پاک کرد و از اتاق خارج شد. سرگرد مقابل گندم نشست و حال او را پرسید و گفت: ببینید خانم سرمدی! شما باید با من حرف بزنی. البته اگر دلت می‌خواد مسبب این اتفاق مجازات بشه.
گندم گفت: هر کاری از دستم بربیاد انجام می‌دم.
سرگرد پرسید: پس حقیقت رو به ما بگو. شما اون مرد رو می‌شناسی؟
گندم گفت: کدوم مرد؟
سرگرد گفت: همونی که وسط راه پیاده شد و ساکش رو جا گذاشت.
گندم گفت: نه نمی‌شناسم.
سرگرد گفت: ولی احتمال می‌دی از طرف کی باشه. درسته؟
گندم گفت: نه من هیچی نمی‌دونم. الانم می‌خوام بخوابم. حالم خوب نیست. 
گندم صورتش را به سمت پنجره برگرداند. 
سرگرد از روی صندلی بلند شد و گفت: دارم می‌رم محل کارتان. امیدوارم حقیقت رو گفته باشین.
گندم صورتش را به سمت سرگرد برگرداند و گفت: من دیگه اونجا کار نمی‌کنم.
سرگرد روی صندلی نشست و گفت: چرا؟
گندم گفت: من استعفا دادم. همون روزی که سوار اتوبوس شدم و اون اتفاق افتاد.
سرگرد پرسید: به چه دلیل؟
گندم گفت: دلیل خاصی نداشت. دلم می‌خواست برگردم زادگاهم. می‌خواستم کنار پدر و مادرم باشم و بتونم بهشون سر بزنم. برم سر مزارشون و از این تنهایی دربیام.
سرگرد گفت: یعنی دلیل خاصی نداشته؟
گندم گفت: نه.
سرگرد گفت: باشه. همه‌چیز مشخص میشه. 
به‌هر حال من باید به محل کار سابق‌تان بروم.
گندم حرفی نزد و سرگرد از اتاق خارج شد. سرگرد به سمت ایستگاه پرستاری رفت و از مسئول آنجا پرسید: خانم سرمدی ملاقات کننده‌ای ندارند؟ توی این چند‌وقت کسی نیامده ملاقات‌شون؟
پرستار گفت: تا جایی که من می‌دانم خیر. هیچ‌کسی ملاقاتش نیامده.‌
سرگرد تشکر کرد و با رحمتی تماس گرفت و قرار گذاشت که هر دو به محل کار گندم بروند.

منبع: جام جم آنلاین

کلیدواژه: داستان جنایی فراری دختر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۷۰۳۶۵۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اوکراین سربازان فراری را از خدمات کنسولی محروم می‌کند

وزارت خارجه اوکراین اعلام کرد به مردانی که در سن جنگیدن قرار دارند اما در خارج از اوکراین زندگی می‌کنند خدمات کنسولی ارائه نخواهد کرد.

به گزارش ایسنا، دولت اوکراین اعلام کرد به مردان اوکراینی خارج از کشور که در سن سربازی قرار دارند، خدمات کنسولی ارائه نخواهد کرد.

مقامات اوکراینی تا کنون گام‌های زیادی برای افزایش تعداد سربازان ارتش این کشور برداشته‌اند و اخیراً گشت‌های مرزی را شدیدتر کردند تا سربازان فراری را که قصد گریز از کشور دارند، بازداشت کنند.

حال کی‌یف طرحی اعلام کرده که هدف آن مردان اوکراینی خارج از این کشور است. دولت اوکراین اعلام کرد سفارتخانه‌های این کشور از صدور پاسپورت جدید و ارائه دیگر خدمات کنسولی به افرادی که در سن سربازی قرار دارند، خودداری خواهد کرد.

با آغاز جنگ اوکراین، کی‌یف مردان ۱۸ تا ۶۰ ساله را از خروج از کشور منع کرد؛ اما در آن زمان برخی افراد در خارج از مرزهای اوکراین بودند و بسیاری هم تا کنون به روش‌های غیرقانونی از اوکراین گریخته‌اند.

«دمیترو کولبا» وزیر خارجه اوکراین در این باره گفت: «امروز کسانی هستند که در سن سربازی قرار دارند و با خروج از کشور، نشان داده‌اند که برای آن ارزشی قائل نیستند. بعد این‌ها می‌آیند و می‌خواهند از همین کشور خدمات بگیرند. این طور که نمی‌شود. کشور ما در جنگ است.»

در حال حاضر حدود ۸۶۰ هزار مرد اوکراینی در خارج از مرزهای این کشور در اتحادیه اروپا زندگی می‌کنند. هدف کی‌یف از محروم‌کردن آن‌ها از خدمات کنسولی این است که بخشی از کمبود نیروی نظامی خود را جبران کرده و آن‌ها را وادار به بازگشت به اوکراین کند. با این حال، منتقدان این طرح باور دارند چنین اقداماتی نتیجه محسوسی در تعداد سربازان ارتش نخواهد داشت و تنها دستاورد آن ایجاد تفرقه میان اوکراینی‌ها است.

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • درخواست برخی فعالان فراری برای بازگشت به ایران
  • اوکراین سربازان فراری را از خدمات کنسولی محروم می‌کند
  • شورا‌ها مظهر انتقال قدرت متمرکز دولتی به مدیریت مردمی
  • رشد ۲۵ درصدی تولید لوازم خانگی در چهارمحال و بختیاری
  • دستگیری کلاهبردار فراری پس از ۱۳ سال
  • آذربایجان شرقی مشکل تامین اتوبوس و حمل و نقل عمومی دارد
  • فیلم/ نقشه فراری که زندانیان را به مقر پلیس رساند
  • تونل فراری که زندانی ها را مستقیم به مقر پلیس برد! | تصاویر
  • ایستگاه زمان صوفی ۵۵ میلیمتر رکورد دار بارش درخراسان شمالی
  • تغییر نام رسمی فراری در فرمول یک